اخیشش،امروز بخیر گذشت
امتحان خوب بودخیالمون راحت شد ولی فهمیدیم که بچه های عزیز،چندین گروهِ سکرتی طور دارن که در طی پیدا کردن جوابهای سوال های بایومکانیک،توسط دوستان پیگیر،برملاشداره جانِ جانان هاهرجی هست،هرمشکلی هست،بین ایرانیا هست و بس.وگرنه بچه های خارجیمون که اصلا صداشونم درنمیاد بدبختا
حالا منکه اصلا برام مهم نیست خدایی،اخه میگم همین گروه اولیه مگه چه گلی به سرمن زده که بقیه نزده باشن؟ولی بعضی از بچه ها خیلییی شاکی شدناااا.
_______________________________________________________
بعد از امتحان،رفتیم با بچه ها نهار بخوریم،هی دوستم به بقیمون میگفت دوستانِ سینگل عزیز.یکبار بگم چندبار بگمکیس های مناسب رو رو هوااا میزننااااا.از همین ترم اول من دارم میگم به شما حالا هی گوش نکنین
بعد رو کرد به من و گفت،دختر،تو که پ تو ساختمونته چرااااا هنوز باهم رل نزدید اخه؟؟؟؟چهارشنبه بیا تولد.قشنگ تیپ پسر کش بزن بیا ببینم میتونی تورش کنی
گفتم عزیزجان من اگه عرضه ی اینکارارو داشتم،تاحالااا این رل بودم نه که همین سینگل برم سینگل بیام
میگه حالا چهارشنبه بیا ببینم چیکار میکنی
عجب دوستای باحالی دارم من،میخوان دودستی منو بندازن تو هچل(حچل).والا بخدااا
بعد اخر که میخواستیم از هم خداحافظی کنیم باز میگفت ایی خداااا تو یک طبقه باهاش فاصله داری همش، دست به اشپزیتم که ماشالا خوبه،چرا وقتی داری غذا میپزی یه بشقاب بیشتر درست نمیکنی که بدی به پسر همسایه حداقل بچه گشنه نمونه و این وسط یه خودی نشون بدی.هاا؟؟؟
____________________________________
خب من برم یه دوش بگیرم که باید ترمینو رو بخونم.درس اخرشو اصلا نگاه هم نکردم.
درباره این سایت